....من و تو | ||
نمیدونم چی باید بگم و چه جوری باید حرفامو شروع کنم امروز دیدمت شاید واسه آخرین بار مطمئنا واسه همیشه اما تو باور نداشتی که این آخرین دیدارمون بود من و تو تا امروز جمله قشنگ و زیبایی واسم بود اما من و تنهائی جای این جمله رو داره میگیره امروز هرچی تو نت گشتم تا مطلب و شعری پیدا کنم که بتونم حرفمو باهاش بزنم اما نتونستم چیزی پیدا کنم امروز از اون روزایی بود که احساسم تو کلمات نمیگنجید ... ..... ........ وقتی اومدم تو وبلاگمون مطلباتو خوندم. مرسی که همیشه به یادم بودی، ببخشید زیاد نمیومدم اینجا، از بس فکرو خیال داشتم که حواسم به هیچی نبود. حتی فکرت باعث میشد تورو از یاد ببرم چقدر بد میشه که آدم نتونه حرفاشو بگه، چقدر بده که چشمای آدما نتونن حرف بزنن فکر نمیکردم دیگه اشکام دربیاد ولی بازم... دیگه باید رفت حتی اگه تو نخوای من باید که برم رفتن تو یعنی رفتن من پس باید رفت برای همیشه ماندن باید رفت گاهی از قلب کسی گاهی... دوستت دارم برای همیشه مواظب عشق و زندگی من باش سعی میکنم از این به بعد کمتر بهت اس بدم و زنگ بزنم. تو باید با عشق جدیدت زندگی کنی خدانگهدار سحر... [ جمعه 91/3/19 ] [ 2:43 عصر ] [ دارا ]
|
||
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : PersianSkin ] |